کربلای من ، پله های حرم

با من از عشق بگو

کربلای من ، پله های حرم

با من از عشق بگو

این خانه ازین پس فقط برای تو روشن خواهد شد ...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بلا و صبر» ثبت شده است

بلا

بلا

بلا...

می اید ...

دری باز است رو به اسمان که نه ...دروازه ای ست وسیع به وسعت ظرفیت هر کس ...هر چه ظرفیت بالاتر در کوچک تر ...و بلا بالاتر ....

در کوچک است زیرا که ظرفیت بالا باید بسوزد و بمیرد ....

بلا را نمیتوان تعریف کرد ...

بلا در کربلا یک چیز بود و در مدینه یک چیز و کنون در تهران من یک چیز و در قلب من یک چیز ...

صبر

صبر

صبر

می کشد و بزرگ می کند ...

و من دلم چمران را می خواهد که با هم در هنگامه ی بلا به گل ها نگاه کنیم و گل ها را اب دهیم ....

اما من نه چمرانی را در برم دارم و نه گلی را ....

که چمران دست نیافتنی ست و گل یافتنی و چه سخت است نایافتنی ها ...

اه از دل ادمی ..

که جمیع تضاد هاست...اه از دل ادمی که جمع ضد ها ...

اه از جمع محبت و نفرت...

مرگ و عشق...

امید و ناامیدی...

صبر و بلا اما هم دوضد است و هم دو مترادف ...

اما دیگر نمیخواهم مجنون واره بگویم برایتان...

دیگر تعابیر نمی افرینم که بگویند یاوه می گویم...

اما جوری یاوه می کویم که یاوه هایم بشود عین حقیقت....

علمدار جنون
۰۱ مهر ۹۳ ، ۱۷:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر