کربلای من ، پله های حرم

با من از عشق بگو

کربلای من ، پله های حرم

با من از عشق بگو

این خانه ازین پس فقط برای تو روشن خواهد شد ...

مادر و دلتنگی

جمعه, ۱۷ دی ۱۳۹۵، ۰۵:۳۲ ب.ظ

هو نور

مادری است هزار دل گرفتنگی

حالم خوب نیست!

برعکس تمام فکر هایی که می کردم !

داشتن فرزند خوب است اما اینکه تمام عالم خراب شود روی سرت نه!

اینکه زیر کلی فشار باشی و هیچ کس را نداشته باشی که بفهمتت!!

اینکه دیگر مثل قبل نشود بنشینی و با رفیقت ساعت ها حرف بزنی و سبک شوی ...

ادم ها دنیاهای متفاوتی دارند و به قول بزرگی رشد ادمی به این است که در کنار ادم ها بماند و با دنیاهایشان کنار بیاید ..درست است که سازش کاری خوب نیست اما تنها در این زمینه سازش کاری خوب است و منجرب به رشد می شود .

اما گاهی بنظرم رشد نیست که عین سقوط است !

وقتی که دنیاها با هم تداخل پیدا کند و نفهمی اش ! وقتی راه را گم کنی ! وقتی که انقدر خسته باشی که فقط بتوانی خودت را ان هم به زور تحمل کنی ! وقتی انقدر دلگرفته  و شکسته باشی که نتوانی راه را تشخیص دهی و نتوانی خوب کنار بیایی !

ان وقت می شود عین سقوط

و من

سقوط کرده ام

من با تمام قد می ایستم و می گویم که سقوط کرده ام

چراکه نبود مرهم دلی که بگویمش بی ملاحضه

چرا که نبود گوشی که فقط بشنود ...نه قضاوت...

چرا که اویی که فکر می کردم عالم را بخاطر من بهم میریزد نریخت! نه که نخواهد ها ! نمی تواند ! اصلا اراده اش بر اینگونه دوست داشتن من بنا نشده بود و من اشتباه می کردم .

حال ته چاه خودم افتاده ام و دارم با دلم کلنجار می روم برای بالا امدن و چگونه بالا امدن!!!!!!

نمیتوانم !

نمیشود !

اینکه هیچکس دنیایت را نفهمد و برایش کاری نکند ! اینکه بمانی بین خودت و دلت و کلی بغض ...اینکه ...

سخت است

اینکه حس کنی پاره ی تنت تو را نمی خواهد

حس کنی تمام جانت تو را فراموش کرده

حس کنی دیگر بی کسی بد است

توسلی باید و خلوتی ...

کاش مجالی باشد ...

کاش ...

بی ربط نوشت :دلم برای بچگی تنگ است . برای یک گوشه کز کردن و زار زدن

۹۵/۱۰/۱۷ موافقین ۱ مخالفین ۰
علمدار جنون

نظرات  (۶)

گوش کن که همین حرف در تمام
سفر
همیشه پنجره خواب را به هم میزد
چه چیز در همه ی راه زیر گوش تو می خواند ؟
درست فکر کن
کجاست هسته پنهان این ترنم مرموز؟
چه چیز پلک ترا می فشرد
چه وزن گرم دل انگیزی ؟
سفر دراز نبود
عبور چلچله از حجم وقت کم می کرد
.
.
.
و

"چه اتفاق افتاد
که خواب سبز ترا سار ها درو کردند؟"
پاسخ:
آه
واژه ها کم اند و گنگ برای آنکه بدانم از حال تو...
همین سکوت کافی ست..وآه...........
عاشقان کنایه فهمند.....
عطر تو را نفس میکشم...این روزها چقدر نزدیکی به دلم...
مامان شدی؟! مبارکت باشه
خدا واست نگهش داره
خداحافظت
… بعضی لحظه ها را باید دقیق دید!
با تمام جان حس کرد...
به آغوش کشید…

مثل لحظه های خداحافظی…

حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم

آخ ... تا می بینمت یک جور دیگر میشوم…


امروز محروم شدم…

انگار نه انگار…

به تو که فکر میکنم آرامش بر میگردد..از هر جهت…

دلتنگم 

کمی

باش

برای

این

سال های

آخر…

کمی

باش

پاسخ:
اه که چقدر دلم تنگ شده برای نوشتن برای تو ...
نوشتن هایی که فقط تو می فهمی شان...
خیلی هاشان را حتی مرد زندگی ام نیز نمی فهمد...



هر از چند گاهی میایم و همه ی حرف هایت را دوباره میخوانم!

فضای خانه پر از عشق بی کرانه ی توست…

پاسخ:
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست...
دلم میخواست ،سخت دلم شمارا میخواست و می خواهد
پاسخ:
جان جانان خودت را معرفی نمی کنی ؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی